چگونه بگویم که تلخم ...؟!

شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده

چگونه بگویم که تلخم ...؟!

شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده

حرکت جوهری

از کران تا به کران لشگر ظلم است ولی/ از ازل تا به ابد فرصت درویشان است


تـــــــــو به من آمـــــــــــــــــــــوختــی :

هُوالحیُ و لا الهَ اِلا هــــــــــــــــو...
و گفتی: 
یکی بود و یکی نبود
فقط یکی بود که خودش بود و دیگری نبود
یکی بود و یکی نبود
اون یکی بود و غیر از اون هیچ کس نبود
یکی بود و یکی نبود
غیر از خــــدا هیچ کس نبود
یکی بود و یکی نبود
مثل تو مهربون هیچ کس نبود
یکی بود و یکی نبود
مثل تو بخشنده و بی منت اصلاً نبود
یکی بود و یکی نبود
بزرگتر از تو مگه کسی بود
یکی بود و یکی نبود
قادر تر از تو مگه کسی هست
یکی بود و یکی نبود
به غیر از تو اگه کسِ دیگه ای بود
اونوقت تکلیف من چی بود؟!
یکی بود و یکی نبود
از اون اول یکی بود و آخر همون یکی بود
آره یکی بود و یکی نبود
خدا بود و خــــــــــــــــدا بود و خدا بود...
***
آرزو دارم خـــــــداوندی که تــــــــــو به من نشانش دادی سایۀ بیداد این ظالمان را از سر مردم سرزمینم کم کند.

سفــــــــــــــــــــــــــــــرِ آسمانی ات به خیرو خوبی.....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.