چگونه بگویم که تلخم ...؟!

شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده

چگونه بگویم که تلخم ...؟!

شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده

هزار جهد

منِ  رمیده دل آن به که در سماع نیایم...!!


سعدی


پ.ن: شعر به صورت کامل در نظرات نوشته شده است

نظرات 3 + ارسال نظر
م.ی دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 23:45 http://www.paribahane.blogsky.com

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش مُیسّرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر ز پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

سعدی

ش.ه. دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 10:37

سماع

بگذارید پای کپیِ موبایلی!!
مرسی

ش.ه. یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 15:50

دیدار می نمایی و پرهیز می کنی ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.