چگونه بگویم که تلخم ...؟!

شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده

چگونه بگویم که تلخم ...؟!

شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده

کَل کل!

دلم یک کَل کَلِ شاعرانه میخواهد!

یک مشاعره ی حسابی

مشاعره ی مضمونی!

بی هیچ کلامِ اضافه...

یکی را میخواهم که حجم احساسم را بر سرش بریزم!

مثل آوار!

اصلاً به بَعدش فکر نکرده ام

که چه بر سَرش- سرِمان- خواهد آمد

***

من مغرورم و هیچ نمی گویم!

و فقط گاهی از دور نظاره میکنم چراغِ روشنِ پنجره ات را...

و آرام میگذرم از کنارش

من مغرورم

لعنتی!

تو این را خوب دانسته ایی!!

***

حالا که از من همه مستی و غرور است و تکبر

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید!!

که این خودش مشکل حکایتی است که قرار است تقریر "نشود" فاشِ کسی آن چه میانِ من و توست...!


پ.ن:" نشود" به قرینه ی دلخواه!!( قرینه ی من در آوردی) حذف شده!


١ مِهرِ ٩٤

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.