شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده
شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده
بادم، ابرم...
گاهی میچرخم و میچرخم و میچرخم
اطرافت را پر از عطر عاشقی میکنم!
بو کن هوا را
مستم شدی؟!
ابرم، گاهی هزاران قطره بارانم
بارانی تند،
بی امان و پُر
طراوت
قطرههای کوچک باران را بر گونههات احساس میکنی؟
گاهی پروانه میشوم
از روی تک تکِ گلهایت گذشتهام
و از روی آتش شمعت
در چهارشنبهسوریِ آخر سالی که گذشت...
یادت هست؟!
گاهی...
خواستم آدم شوم نشد...!!
حوا شدم کمی
عاشق شدم یک بار!
عاقل ولی؛ چه سود ...
هرگز نمیشوم!!
دیوانه هم شدم...!
میچرخم و میبارم و میگردم ومیخندم و میخوانم...
دیگر چه بوده ام؟!
حرفی بزن بگو
دیوانهام؟!
بگو...!
کافر شدم؟؟!
بگو...!
عاقل...
که، نه!
عاشق شدم؟!
بگو...!
لب باز کن بگو
همان میشوم!
بگو...